لطفا خودتان را معرفی نمایید. 

 


اسم من ویكتور الكك است، متولد 1936 میلادی هستم. تحصیلات اولیه ام را در لبنان در مدرسه الحكمت که بنیاد پهلوی آن را تاسیس کرده بود، به اتمام رساندم. به غیر از لبنان در کشورهای فرانسه و
 ایران هم به تحصیلاتم ادامه داده ام. اواخر سال 1962 میلادی در دانشگاه تهران دوره زبان و ادبیات فارسی را گذراندم. در ایران خدمت استادان برجسته‌ای چون مرحوم بدیع الزمان فروزانفر، محمد معین، صفا، گوهری و دکتر خانلری بودم. زبان‌های فارسی باستان، اوستایی و پهلوی را در خدمت استادانی چون صادق ضیا، محمد مقدم، ابراهیم پور داوود بودم و همیشه این را اقرار می‌کنم که چنین استادان بزرگی را داشته‌ام. با اینكه استاد فروزان فر گفته بود اینجا بمانید، به لبنان بازگشتم چون دانشگاه لبنان به بنده برای تدریس در برخی رشته  مرتبط به زبان و ادبیات فارسی به بنده احتیاج داشت.

 

در دانشگاه لبنان زبان ادبیات فارسی و زبان و ادبیات عرب و تمدن اسالمی را تدریس می‌کردم تا اینکه در سال 3378 جنگ داخلی لبنان اتفاق افتاد، به مدت یك سال برای تدریس به فرانسه رفتم تا اینكه دکتر خانلری گفت برگرد ایران و در اینجا به ادامه تدریس بپرداز، به ایران بازگشتم و ادبیات تطبیقی را در مقطع فوق لیسانس تدریس کردم. در آن موقع گروه ادبیات تطبیقی تازه تاسیس شده بود.
در ایران سه سال مشغول تدریس بودم و بعد دوباره به لبنان بازگشتم.
 
البته همیشه رابطه مداومی با استادان و دانشگاه‌های ایرانی دارم و معمول هرسال دو بار به ایران مسافرت
 می‌كنم و از محضر همكاران و اساتید بهره می‌برم. در این سفر هم برای شرکت در دومین همایش بین‌المللی ادبیات تطبیقی فارسی و عربی است.

 


آقای دکتر الکک شما دومین همایش ادبیات تطبیقی را چطور ارزیابی کردید؟
 
به نظر بنده همایش کاملی بود. بیشتر سخنرانی‌ها از لحاظ علمی و نظری خوب و مفید بودند. همانطور
 که می‌دانید برای ادبیات تطبیقی دو مكتب فرانسوی و آمریكایی وجود دارد. من شخصا مكتب فرانسوی را مدّ نظر دارم، به عنوان مثال اگر ما دو شاعر ایرانی و عربی‌ای که هیچ رابط‌های نداشته‌اند را مقایسه کنیم می‌بنیم که به نتیجه نمی‌رسیم چون تفكر بشر یكسان است ولی وقتی تاثیر و تأثر هست ممكن است بوجود آورنده روش جدید باشد. ممكن است بر شعرای دیگر ایران هم تأثیر داشته باشد. 

 

 جایگاه ادبیات فارسی را در دنیا چطور ارزیابی می‌کنید. 
در این اواخر زبان و ادبیات فارسی گسترش زیادی داشته است و دائما در حال پیشرفت هست. ما شاهد
 اشاعه فرهنگ ایرانی و زبان و ادبیات فارسی هستیم. شاید چند تا موسسه هستند که دنبال این کار هستند و سعی میکنند در دنیا نفوذ داشته باشند. مخصوصا با اثر مولانا در آمریكا که خیلی محبوب است. 
از ترجمه های مشهور ادبیات فارسی میتوان به ترجمه رباعیات عمر خیام توسط فیتز جرالد، ترجمه اثر مولانا و تاثیر زیاد آن در اشاعه زبان اشاره کرد.
 این کارها ربطی به تالش موسسه های ایرانی ندارد که در حال اشاعه فرهنگ ایرانی در خارج هستند. ترجمه بهترین ابزار برای گسترش و اشاعه ادبیات فارسی است. این امر در موازات تالشهای موسسات ایرانی الزم است. البته هنوز در کشورهای عربی زبان و ادبیات فارسی کمتر اشاعه شده ، با این حال تالشهایی در این زمینه صورت گرفته است. مثل فعالیت دانشگاه‌های سوریه و لبنان که بیش از بیش به زبان فارسی پرداخته‌اند.

 


·
 فکر می‌کنید ادبیات ایران تا چه حد از اسلام تاثیر پذیرفته است؟ 
به نظر بنده خیلی تاثیر پذیرفته است . من همیشه به دانشجوهای خودم و کسانی که درباره فرهنگ ایران
 تحقیق میكنند، میگویم اگر شعرای عرفان عرب را کنار بگذاریم، افراد میتوانند بدون آنها ادبیات و زبان عرب را خوب درك کنند، اما برعكس اگر تحقیقات جدی اسلامی نكرده باشد، قرآن کریم و علوم اسلامی را یاد نداشته باشد نمی توانند ادبیات فارسی را فهمید، مخصوصا ادبیات عرفانی. بطور کلی درك ادبیات فارسی بدون علوم اسلامی امكان پذیر نیست. 

 


·
 جنابعالی چه کارهایی را در زمینه ادبیات فارسی تاکنون انجام داده‌اید؟ 
تمام عمرم را صرف تحقیق و تدریس زبان فارسی و ادبیات تطبیقی کرده ام.
 کارهای جدیدی هم انجام داده‌ام که امیدوارم ظرف یك سال آینده منتشر شود. معتقدم کسی که در زمینه ادبیات فارسی کار می‌کند باید بر زبان فارسی مسلط باشد نمی‌تواند اصول آن را درك کند. حتی برای ادبیات عرب هم باید به زبان فارسی تسلط داشت زیرا در دوره زمانی خاصی برخی مردم برخی کشورهای عربی به زبان فارسی صحبت می‌کردند. کارهای که انجام داده‌ام در زمینه‌های مختلفی از جمله تحقیق درباره فرهنگ ایران به طور مستقیم یا مقایسه ادبیات ایران با عرب و دیگر ادبیات دنیا به طور مستقیم یا غیر مستقیم بوده و در هر همایش و کنفرانسی که شرکت میکنم سخنرانی‌های من به نوعی با فرهنگ و ادبیات ایرانی گره خورده است. 

 

 تعامل بزرگان ادبیات عرب و بزرگان ادبیات فارسی تا چه حد بوده است؟ 
به نظر بنده این تعامل به سطح خوبی نرسیده و رابطه ادبای ایران و عرب خیلی کمرنگ است. با این وجود
 این تعامل را از طرف ادبای ایرانی بیشتر می‌بنیم چون ایرانیان با زبان عربی آشنا هستند ولی ادبای عربی که فارسی یاد دارند انگشت شمار است. به نظر بنده باید زبان و فرهنگ ایران بیشتر درکشورهای عربی اشاعه بشود و آثار فارسی بیشتری به زبان عربی ترجمه شود تا ادبای عرب با زبان فارسی 
آشنا شوند.
 


-
 ضمن تشکر از اینکه فرصت خود را در اختیار ما قرار دادید، برای شما آرزوی سلامتی دارم.