چیکو تاشیرو فارسی آموز ژاپنی است که در شهر توکیو مشغول تحصیل در رشته زبان و ادبیات فارسی است وی که مدتی است برای تکمیل زبان فارسی خود به دانشگاه فردوسی مشهد آمده اظهار داشت: علاقه به زبان فارسی ازدوران راهنمایی در من شکوفا شد. چیکو که از عشق و علاقه زیاد به ایران و فرهنگ این سرزمین یاد می کند یادآورمی شود: سال ها پیش که در مدرسه راهنمایی دانش آموز بودم  بعد از ظهر یک روز زمستانی رادیو گوش می کردم بعد رادیوی ژاپن،درباره خیام صحبت می کرد و ابیاتی از دیوان این شاعر را به زبان ژاپنی می خوند. من هم خیلی خوشحال شدم و تصمیم گرفتم درباره این شاعر بیشتر مطالعه و تحقیق کنم. فردای اون روزبه کتابخانه مرکزی شهرم رفتم و خوشبختانه به راحتی دیوان خیام را پیدا کردم و تمام آن را خوندم. این موضوع تاثیر خیلی زیادی در من گذاشت. از اون موقع تا نام ایران و مردمانش به گوشم می خورد به تکاپو می افتادم و سعی می کردم بیشتر در این باره چیزی یاد بگیرم.  بعد چند سال گذشت ولی عشق و علاقه من به ایران روزبه روز بیشترمی شد. در دبیرستان هم درسی به نام "تاریخ جهان" داشتیم که یک قسمت کوتاهی از این کتاب هم درباره تاریخ و فرهنگ مردم ایران بود و برام جالب و خواندنی بود. در واقع تمام تلاشم این بود که به سمت این کشور و وقابع تاریخی و عرفانی آن بیام و در موقعیت هایی که برام پیش میاد در این زمینه اطلاعاتی یاد بگیرم. به همین دلیل با خانواده ام صحبت کردم و رشته تحصیلی ام رادر دانشگاه زبان فارسی انتخاب کردم. الان دانشجوی سال چهارم کارشناسی زبان و ادبیات فارسی ام که برای تکمیل زبان فارسی به ایران  اومدم. این فارسی آموز ژاپنی از اولین روزهای ورود خود به دانشگاه فردوسی مشهد چنین می گوید: " اولین روزی که بهایران اومدم ماه رمضان بود، مردم ایران چیزی نمی خوردند و روزه بودند ولی دکتر یاحقی استاد دانشکده ادبیات این دانشگاه که خیلی زحمت کشیده بودند نهار به دانشگاه آورده بودند. خجالت کشیدم و غذا را خوردم." چیکو در ادامه گفت: از اول اصرار داشتم با یک دانشجوی ایرانی هم اتاق شوم. الان با یک خانم زاهدانی هم اتاق هستم که خیلی در یادگیری زبان فارسی من موثر بوده. چیکو تاشیرو همچنین گفت: در روزهای ماه مبارک رمضان به احترام هم اتاقی هام سحرهای ماه رمضان با دوستان بیدار می شدم وروزها جز یک لیوان آب چیزی نمی خوردم. وقتی در مورد بهترین سوغاتی که قرار است از ایران برای خانواده اش به ژاپن ببرد سوال می کنیم؛ می گوید: پارچه و کالاهایی که طرح اسلیمی دارندمی خرم. تاشیرو در پایان آرزو می کند یک فرصتی پیش بیاد تا یک گروه زیادی از مدرسان مرکز فردوسی و دوستان ایرانی خود را به ژاپن ببرد و به نحو مطلوبی از آنها پذیرایی کند.